جدول جو
جدول جو

معنی خط کردن - جستجوی لغت در جدول جو

خط کردن(بَلَ / لِ گُ تَ)
مخطط کردن. اثر گذاردن: ارض مشطبه، زمین که در آن سیل اندک خط کرده باشد. (منتهی الارب).
- بخطکردن، اصطلاحی است در بین سپاهیان و آن بمعنی در صف قرار دادن افراد است. بصف کردن. در صف درآوردن. در یک صف قرار دادن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خبط کردن
تصویر خبط کردن
اشتباه کردن، به خطا افتادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خو کردن
تصویر خو کردن
انس گرفتن، عادت کردن، خو گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خو کردن
تصویر خو کردن
کندن گیاهان هرزه و خودرو از باغچه و کشت زار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خر کردن
تصویر خر کردن
با تملق او را فریفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خبط کردن
تصویر خبط کردن
اشتباه کردن، بخطا رفتن، از راه مستقیم منحرف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطر کردن
تصویر خطر کردن
خود را به آب و آتش زدن سیجیدن هنر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خطا کردن
تصویر خطا کردن
لغزیدن بزهیدن بزهکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلط کردن
تصویر خلط کردن
در هم کردن، آمیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خو کردن
تصویر خو کردن
عادت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیط کردن
تصویر خیط کردن
لغزیدن بور کردن شرمنده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قط کردن
تصویر قط کردن
قط زدن: تیر آسمان از برای تحریردیوان مدایح قلم قط می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خر کردن
تصویر خر کردن
((خَ. کَ دَ))
فریب دادن، فریفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
للانحناء
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
Buckle, Flex
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
boucler, fléchir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
застегнуть , сгибать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
बकल लगाना , मोड़ना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
بکل لگانا , موڑنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
বকল লাগানো , বাঁকানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
fungua, kunyoosha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
kemer takmak, bükmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
버클을 채우다 , 굽히다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
バックルを締める , 曲げる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
לסגור , לכופף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
รัด , งอ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
mengancingkan, menekuk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
schnallen, biegen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
vastmaken, buigen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
abrochar, flexionar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
allacciare, piegare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
abotoar, flexionar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
扣住 , 弯曲
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
застібати , згинати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خم کردن
تصویر خم کردن
zapiąć, zginać
دیکشنری فارسی به لهستانی